مردم زیادی دور عیسی مسیح جمع شده بودند. او بیماران را شفا داده بود و برایشان از پادشاهی خدا سخن گفته بود. حالا دیگر از زمان گذشته و خیلی دیر شده بود.
شاگردان پیش عیسی آمدند، به او اصرار کردند و گفتند: وقت آن رسیده که مردم را بفرستیم تا بروند!
باید برای خودشان چیزی بخرند که بخورند. باید به دنبال مکانی باشند که بتوانند شب را در آنجا بمانند. اینجا چیزی نیست!
عیسی پاسخ داد: شما به آنها چیزی بدهید تا بخورند!
شاگردان پاسخ دادند: ولی ما که چیزی به جز پنج تکه نان و دو ماهی نداریم!
عیسی به شاگردانش گفت: به مردم بگویید که دسته جمعی بنشینند و به گروه های 50 نفره تقسیم شوند. شاگردان همانطور که به آنها گفته شد، عمل کردند.
عیسی پنج نان و دو ماهی را برداشت، به آسمان نگاه کرد و خداوند را شکر کرد.
عیسی می دانست که: هرچه که ما نیاز داریم از طرف خداوند بر طرف می شود. در آن لحظه، او علی رغم غیر ممکن بودن سیر کردن مردم با آن غذای کم، دعا کرد.
او خدا را برای چند تکه نان و ماهی که داشت شکر کرد و همچنین ایمان داشت خدا کاری می کند که همه به اندازه کافی بخورند.
همانطور دعا کنید که عیسی دعا کرد: خدا را برای چیزهای خوبی که به شما می دهد شکر کنید.
شما می توانید قبل از غذا دعا کنید و از خداوند برای آنچه که او فراهم می کند تشکر کنید.
دعا کردن مانند عیسی همچنین به این معنی است که ایمان داشته باشیم که خداوند کارهای خاصی انجام دهد. کلام خدا در لوقا باب1 آیه 27 می گوید: «زیرا برای خدا هیچ کاری محال نیست.»
خدا می تواند معجزه کند! بعد از دعای عیسی، او نان و ماهی ها را تقسیم کرد. شاگردان غذا را به مردم دادند و همه خوردند تا سیر شدند و هنوز غذای زیادی باقی مانده بود!
این یک داستان واقعی است! که در کتاب مقدس، کتاب لوقا باب 9 آیات 11 تا 17 گفته شده.
;