پادشاه مرگ تمام پسر بچه ها را خواست
مرد و زنی از خاندان لاوی ازدواج کردند. زن حامله و از او صاحب پسری شد. او دید که نوزادش بچه ی زیبایی است. بنابراین او را به مدت سه ماه پنهان کرد. بعد از آن دیگر نتواست او را پنهان کند. سپس سبدی از ساقه های نی برداشت آن را قیراندود کرد. کودک را در آن گذاشت. او سبد را در نیزاری که در امتداد ساحل رودخانه ی نیل روییده بود گذاشت
دختر پادشاه نوزاد را دید. او خواست نوزاد را نگه دارد. او نامش را موسی گذاشت. خواهرش در آنجا بود. او مادرش را آورد تا از موسی کوچولو مراقبت کند. بعدها او با شاهزاده خانم زندگی کرد. موسی بزرگ شد. او به جای دوری نقل مکان کرد
شما هیچ وقت نمی دانید خدا چقدر می تواند به شما کمک کند! خدا همه چیز را تحت کنترل دارد. او همیشه راهی پیدا می کند تا اوضاع به خیریت تمام شود. کتاب مقدس می گوید: " تو را تقویت خواهم نمود و تو را معاونت خواهم داد" ( اشعیا 41 :10 ). این هفته به دنبال راههایی باشید که خدا به شما کمک می کند. وقتی اوضاع دشوار است او می تواند به شما کمک کند. از خدا تشکر کنید و به یک شخص دیگر بگویید که او چطور کمک کرد